بازپرس: اگر موافق باشيد میخواستم در زمينه خاصی اطلاعاتی جمع آوری كنم. تقريباً دو ساعت قبل، یک زن جوان در بيمارستان شهر فوت كرد. امروز بعدازظهر او را به بيمارستان آورده بودند. او یک شيشه داروی سمی خورده بود.
اریک: [غير ارادی] چه وحشتناک!
بازپرس: بله. تمام دستگاه گوارش بدن او سوخته بود - زياد زجر كشيده بود. متأسفانه كوششها برای نجات او بیثمر ماند. او خودكشی كرده بود.
بيرلينگ: جای تأسفه، اما، آقای بازپرس نمیفهمم چی شما را وادار كرده به اينجا بياييد؟ همانطور كه گفتم من قاضی هستم و اين مورد از جمله مواردی است كه بر طبق قانون، پليس قضایی بايد به آن بپردازه و درباره علت خودکشی اين زن
و احتمالاً مسئوليت خود او تحقيق كنه.
اريک: اينطور كه بازپرس ميگه آن زن بيچاره مُرده. تحقيق درباره مسئوليت خود او چه معنی میتونه داشته باشه؟
بيرلينگ: [قاطع] اريک! اين قانونه و قانون يعنی اجرای عدالت. اما آقای بازپرس مجبورم دوباره بپرسم. من نمیفهمم چرا...