ليدي ويندرمير: تو ميخواهي مرا به چنين كاري مجبور كني؟اشتباه ميكني.
لرد ويندرمير:(به طرف ميز تحرير ميرود) بسيار خوب، پس من خودم او را دعوت ميكنم (پشت ميز تحرير مينشيند، زنگ ميزند وبعد يک دعوتنامه را پُر ميكند و در پاكت ميگذارد).
ليدي ويندرمیر: تو جرأت ميكني اين زن را دعوت كني؟
لرد ويندرمير: بله (چند لحظه بعد پاركر وارد ميشود) پاركر. پاركر بفرماييد.
لرد ويندرمير: اين پاكت را به نشاني خانم ارلين شماره 84 خيابان كِرزن برسانيد (آن را به پاركر ميدهد) جواب ندارد. پاركر خارج ميشود.
ليدي ويندرمير: آرتور گوش هايت را خوب باز كن اگر اين زن پايش را اينجا بگذارد من براي بي آبرو كردن او ذرهاي ترديد نميكنم. در برابر همه مهمانها به او توهين خواهم كرد.
لرد ويندرمير: اگر چنين كاري بكني مطمئن باش در بين دوستانت هيچ زني طرف تو را نميگيرد و رفتار تو را تأييد نخواهد كرد.