میلان کوندرا نویسنده¬ی کتاب «نظریه¬ی رمان» همچون دیگر آثار نظری-اش، به¬عنوان یک ابررمان¬شناس و رمان¬نویس، پیوسته راه¬گشای مسیری برای آموزش رمان¬نویسان جوان و تازه¬کار بوده است. در همان بخش¬های نخستین کتاب،در مورد درک ¬هنری ما نکته¬ی تازه¬ای را مطرح می¬کند. او می¬گوید:
«حس زیباشناسی ما پیش از آن¬که خودبه¬خود در قضاوت ما در مورد یک اثر هنری تأثیر گذارد، از آگاهی تاریخی خود تأثیر می¬پذیرید، به همین¬ جهت یک اثر انسان اولیه در غاری در پیش تاریخ حتی اگر اثر یک دست بر دیوار باشد یا تصویری نامشخص از حیوانات و... برای ما در حکم یک اثر جالب و کم¬نظیر به لحاظ آگاهی تاریخی ما از زندگی آدمیان در آن دوران است که هیچ اثر هنری معاصری در هیچ شکل قدرت، برابری ارزشی با آن را ندارد.»
یان موکاروفسکی بنیانگذار «زیبایی¬شناسی ساخت¬گرا، معتقد بود:
«فقط فرض وجود یک ارزش زیباشناسانه¬ی عینی است که به تکامل تاریخی هنر معنا می¬دهد.»
به بیانی دیگر در غیاب ارزش زیباشناسانه، تاریخ هنر تنها انباری بزرگ است، پُر از آثاری که ترتیب زمانی آن¬¬ها دارای هیچ معنای خاصی نیست...