آگاهی یافتن از تاریخچه زندگی زنان نسل پیشین - از زنان خودشان - به ویژه زنانی که حوادث و تحولاتی را خود به چشم دیده و تجربه کرده اند، برای بسیاری از مردم به ویژه نسل معاصر ایران جذاب است و من نیز طی سال های اخیر، این مسیر را با لذت فراوان دنبال کرده ام. زیرا در گشت و گذار های خود در تاریخ رسمی و کتب تاریخی، چهره ای از خود زنانه ام، چهره ای که در آن زنان هم رویت شده باشند. نامریی بودن زنان شاید به این دلیل باشد که تاریخ مکتوب کشور ما در لایه های مختلف معنایی، ایدئولوژیک و پژوهشی اش، تاریخی مذکر است. در نتیجه زنان و روایت های زندگی آنان در پهنای این تاریخ مردانه جایی ندارند و آشکارا کنار گذاشته شده اند. به این اعتبار، گرایش به روایت های شخصی از زندگی زنان توسط خودشان، پیش از آن که تاریخ شفاهی را به عنوان روشی تحقیقی در علوم اجتماعی بشناسم، جزو دغدغه های ذهنی و عاطفی ام بوده است.